نازنین زهرا عزيز مننازنین زهرا عزيز من، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

چراغ زندگیمون

دلم تنگه ...

دختري ،نفسي مامان يادت نمياد ولي من خوب يادمه دو سال پيش در چنين روزي با زدن اولين لگد به شکم مامان خواستي وجودت و به من ثابت کني ولي نميدونستي که وجودت از شروع ويار بد من بهم ثابت شده بود راستش و بخواي دخترکم دلم خيلي تنگ شد براي حرکت هات وقتي تو شکمم بودي کاش ميشد آن لحظات زيبا را ضبط کرد و هر روز مرور کرد تمام نفس کشيدن هايت برايم خاطره ميشود اين را ميدانم تمام لحظه هاي خوب و ثانيه ثانيه هاي بزرگ شدنت برايم خاطره ميشود خاطره اي بس ماندني تا آخر عمر دختر خوبم دوستت دارم .همه ميگويند اينقدر به خود وابسته ات نکنم و يه کمي به خود م و درسم برسم و برم سر کار  ولي ميخوام بدوني از وقتي تصميم به بودنت گرفتم خود و بدنم را وقف تو کردم عزيزم تا ...
20 اسفند 1392

موهام کو....

براي مرتب کردن موهات بابابا تصميم گرفتيم ببريمت سلموني مردونه که اي داد بيداد نميدوني چيکار کردي که بايد يکي ازت فيلم ميگرفت هيچي ديگه نصفه نيمه موهات موند و اومديم خونه و فرداش تو حموم خودم ترتيب موهات و دادم کوتاه کردم برات و خيلي هم ناز شدي و بهت اومد ...خيلي عوض شدي عزيزم ....آخه گناه داري بخوام تو اين سن کم همش موهاي بلند و مثل ابريشمت و از بيخ ببندم و کله کوچولوت و درد بيارم  مبارکت باشه نازنين دختر نفس و عمر مامان ... يه عالمه بووووووووس رو صورت ماهت ننه جووون  
14 اسفند 1392

جديدترين لغات افزوده شده به لغتنامه نازنين زهرا

خاله:خالي مامان چو....مامان جون  بابا چو.....بابا جون آيي....دايي امي....امير  خوا....بخواب  إخوا.....ميخوام  ني....نيست ايشي....پيشي خر....خر  هپل....خپل  بوخ....بخور نخام ....نميخوام نقاشي...نقاشي آبده ....آب بده  شير ....شير  ماشي....ماشين  آس....آسانسور  افش....کفش  إريم....بريم  و ........کلي کلمه که فعلا حافظه ياري نميکنه ....
14 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام سلام سلام  دخترکم نازم ميبيني مامان فعالت تو وبلاگ نويسي به چه روزي افتاده امان از بي اينترنتي به اين بابا ميگم يه وايمکس ثبت نام کنه اما همش امروز فردا ميکنه آخر خودم بايد دست به کار شم .... بگذريم مامان جان .... اومدم تا بگم  چه دختر ناز و شيرين زبون و مهربوني شدي  ...مامان و بخل تکم (بغل محکم ))ميکني و ناسي(نازي)ميکني و بوس تکم(محکم) خونه داريم کوچولو توش بايد از صبح تا شب با شما جغل خان دنبال بازي کنم کشو هاي آشپزخونه و کابينت ها هم که از دست جنابعالي در امان نيستن بالاخره چند روز پيش دستگيره کشوها رو که باز کردم جلوي کابينت زير گاز هم که ادويه ها هست سيني گذاشتم خدا رو شکر از اين سيني خيلي ميترسي و جرات ندا...
14 اسفند 1392
1